حاجیهقربانی میگوید: سر یک باور و اعتقاد، آن روزها در دیگ سمنو فقط توسط دخترهای خانه باید باز میشد. چون سالی هم یکبار این اتفاق میافتاد، باید دختری که نوبتش بود یکسال انتظار میکشید.
محله چهاربرج در گذشته چهار برج دیدبانی داشته است. اولین ساکنان چهاربرج نیروهای نظامی بودند که حدود ۳۰۰ سال پیش برای مقابله با حمله ترکمنها و ازبکها در این قلعه ساکن شده بودند. این محله از سال ۹۲ به محدوده شهری پیوست. چهاربرج با برخورداری از یخدان، خانه تاریخی و موزه، محور گردشگری بولوار شاهنامه است.

زهرا رضوی با وجود موفقیتهای استانی و کشوری، این روزها در باشگاه مشغول تمرین است تا مدال روی مدال بگذارد و برای محله چهاربرج افتخارآفرینی کند.
در محله مردارکشان هنوز هم به رسم قدیم، قبرستان بیخ گوش اهالی است تا هروقت دلشان، هوای عزیز رفتهشان را کرد، راه دوری نروند؛ قبرستانی که به گواه قدیمیترین سنگ قبر، چهلودوساله است.
آن روزها حاجمرتضی از معدودماشیندارهای توس بود و میدید در خیابانهای مشهد چه خبر است، او مزدایش را در جاده میانداخت تا مردم را از روستا برای شرکت در راهپیمایی به قلب مشهد برساند.
روستای چهاربرج بهعنوان یکی از ۱۶ هسته جمعیتی محدوده تاریخی توس، سال ۱۳۹۲ به شهرداری منطقه ۱۲ الحاق شد و محله چهاربرج نام گرفت. این محله قدیمی و پررفت و آمد، در مسیر آرامگاه فردوسی است.
حاجعباس از خاطره شب چلهای عروس میگوید: محمدحسین پسرعمه داماد هندوانهها را روی زمین گذاشت. یکی از هندوانهها شروع کرد به قلخوردن. خانه عروس هم در سربالایی بود. هندوانه میچرخید و محمدحسین هم که چاق بود، دنبالش میرفت.
ملامحمد به وقت گفتن از شب یلدا، کلمه «چله» را بیشتر استفاده میکند و تأکیدش بر این است که مشترکات شب چلههای قدیم در جمعشدن در خانه بزرگتر، فالحافظ گرفتن و خوردن هندوانه و انار خلاصه میشد و بقیه در هر قومی متفاوت بود.